Saturday, May 28, 2005

بازی سوم وراه سوم - حمید بهلولی


معین و حامیانش در چالش سختی گرفتار امده اند چرا که در میانه میدان به تناول انگوری دعوت شده اند که قبول کردن و نکردن ان تاثیری در فرار از سرنوشت نخواهد داشت. مگر به راه سومی که به فکر شکسپیر نرسیده باشد و بتوان با ان شوالیه را زنده نگه داشت.
موضوع رد صلاحیت دکتر معین اگر چه از هفته های قبل از ثبت نام در بیم و امید مطرح بود لاکن اخیرا ستاد ایشان هر گونه خطر رد صلاحیت را مردود میشمرد چیزی که نشاندهنده باور اقدامات عادی سازی ازطرف مقابل جهت باز کردن گارد ستاد معین بود ونتیجه عملی ان میتوانست عدم برنامه ریزی لازم جهت مدیریت واکنش حساب شده از طرف ستاد معین درمقابله با هر اتفاق محتملی باشد.حداقل امکان انجام عملیات سیاسی غافلگیر کننده و سریع از طرف ستاد اصلاحات را منتفی میکرد.از طرف مقابل طبیعی بود که برای هر گونه غافلگیری میبایست ستاد ایشان را درنوعی خوش باوری فرو میبردند و قبل از اعلام نتایج امکان واکنش را از انها سلب میکردند این برنامه اگر چه نه کامل لاکن با مهارت انجام شد و تلقی اطرافیان ایشان بین رد صلاحیت یا قبول صلاحیت معین بیشتر به طرف قبول صلاحیت ایشان چرخید اگر چه برای احتمال دوم نیز گزینه هایی مطرح بود لاکن احتمال بازی سومی را نمیدادند و برای مقابله با بازی سوم راه سومی پیش بینی نشده بود.
همینجا باید گفت که از جمع بندی نظرات داده شده درمطبوعات واز طرف حامیان معین دو دسته تحلیل و دو دسته راه حل را میتوان استخراج کرد تحلیل اول باور دارد که موضوعات پیش امده کاملا تصادفی بوده وبه دلیل تعلقات فکری و جناحی شورای نگهبان خطایی صورت گرفته و دستور مقام رهبری در اصلاح این خطا بوده است و دسته دوم بر این فکر ایستاده اند که کل مسئله یک بازی سیاسی است که هر کس مطابق سناریواز پیش تهیه شده ودر وقت مناسب میبایست نقش خود را در تعزیه بخواند و این تازه اغاز ماجرا است. راه حلها هم باز از این دو دسته بیرون نیستند که یا معین را به مماشات و گذشت و قبول پیمودن راه فرا میخوانند و یا به خروج از انتخابات وحتی اقدام شدیدتریعنی تحریم ان دعوت میکنند واگر چه تقریبا راهکار اول به دسته اول و راهکار دوم به دسته دوم تعلق دارد ولی موارد استثنا بارزی نیز وجود دارد.
ما تحلیل خود را از رد صلاحیت که هر دو گروه انجام شدن انرا قطعی میدانند اغاز میکنیم.اصولا بعد از رد صلاحیت معین چهار حالت میتوانست متصور باشد.
1-در حالت اول فرض میگیریم که با اعلان رد صلاحیت معین هیچ اتفاقی نیافتد و هیچ گروه و کسی اعتراض نکند و همه چیز به خوبی و خوشی بگذرد. اگر چه این احتمال جزو محالات میتواند به حساب اید لاکن جون فرض محال محال نیست به بررسی تبعات ان میپردازیم . در این صورت بازاحتمال قوی این بود که اولا ارای خاموش روشن نشوند که نتیجه را به نفع جناح راست حاکم رقم میزد. میزان زیادی از حامیان معین بدون تحریم در انتخابات حاضر نشوند که در کوتاه مدت و درازمدت به نفع جناح حاکم بود واما احتمال داشت میزان قابل توجهی ازارا معین به صندوق هاشمی بریزد که این حادثه در بازار رقابت به نفع راست حاکم نبود و به این دلیل حتی اگر معین و احزاب حامی و مردم و محیط خارج نیز اعتراضی نمیکرد جناح راست حاکم حاضر به حذف معین نمیشد جرا که رای ایشان بیش از انکه به صندوق کروبی بریزد به صندوق هاشمی میریخت و تازه بارد صلاحیت معین و سکوت هواداران به این نتیجه میرسیدند که گویا تنها هاشمی است که با او نمیتوان از این معاملات کرد و تنها گزینه او باقی میماند . نتیجه انکه رد صلاحیت معین حتی بدون اعتراض هم به نفع حاکمان نبود.نتیجه انکه حتی اگر هیچ مخالفتی هم با رد صلاحیت معین نمیشد به خاطر داشتن مخزن مشترک رای بین هاشمی و معین جناح راست معین را رد صلا حیت نمیکرد تا میزان رای را بین هاشمی و معین تقسیم کند تا شاید از این راه فرجی برای کاندیدای خود بگشاید.
2- حالت دوم اگر معین واقعاقرار بود که رد صلاحیت شود انتظار میرفت که اختلاف نظری بین زعمای قوم صورت نگیرد و همانگونه که در مجلس هفتم عمل شد عمل شود و حتی با سنبه پرزوراعتصاب و دخالت ریئس جمهوراگر چه غیر محتمل بود نیز عقب نشینی نشود همانطوری که با اعتصاب مجلس ششم نشد و تائیدات لازم نیز تلویحا و تکریما به انجام رسد . البته قابل انتظار بود که اعتراضات وسیع مردمی و دانشجویی طبیعی و مصنوعی شکل بگیرد و احزاب حامی انتخابات را تحریم کنند و مشروعیت انرا زیر سوا ل ببرند و فشارهای خارجی بیشتر شود وبحران جدید داخلی و خارجی ایجاد شود. اما نهایتا دو حالت پیش میامد حالت اول مقاومت در مقابل مخالفین رد صلاحیت و واکنشهای امنیتی-نظامی که در هر حالت به نفع جناح حاکم نبود چرا که نتیجه ناکارامدی انرا درگذشته وهمچنین نتیجه مجلس هفتم به وضوح شاهد بوده است.و البته باید اضافه کرد که با توجه به شرایط جهانی و داخلی وکاهش استانه تحمل ملی این مقاومت میتوانست کشور را با خطرات اساسی مواجه کند ونهایتا نفعی ماندگار برای راست حاکم ایجاد نمیکرد. به اضافه اینکه اگر اقای هاشمی سیاست احتمالی سکوت درظاهرو میدانداری در باطن را اتخاذ میکردغیر از اکثریت ارا که به صندوق ایشان ریخته میشد قسمتی از اردوی غیر رسمی قدرت نیز به صورت ماندگارتری به اردوی ایشان از هر دو طرف برای نجات نظام ملحق میشد پس این خطری نبود که راست با همه نیروهای تندرواش به دنبال ان باشد.پس نوعا با هر دو گزینه فوق الذکر رد صلاحیت معین واقعا در برنامه راست نبوده است که انها امروز دشمن و رقیب اصلی را کسی میدانند که میتواند نه کسی که میخواهد.

3- امکان سوم شکست شورای نگهبان وعقب نشینی آنان به خاطر موج فشارها واغتشاشات داخلی و اعتراضات خارجی است که مساوی با پیروزی قاطع اصلاح طلبان و امیدواری دوباره مردم به اصلاح طلبان و روشن شدن ارائ خاموش و پیشی گرفتن اصلاح طلبان به همه رقبا حتی اقای هاشمی میتوانست باشد که در این صورت معادلات قدرت غیر رسمی در ایران به هم میخورد و میتوان گفت که تقریبا کار طرف مقابل به صورت استراتزیک سخت میشد به اضافه اینکه مدعیان جدیدی با خواسته های بیشتر چون ملی مذهبی ها و غیره با شکستن خط مقدم و هزیمت راست به میدان میامد و میتوانست تغییراتی بنیادین در هرم قدرت و نظام سیاسی ایجاد کند و این بدترین گزینه ممکن برای حاکمیت راست میتواند تلقی شود و حتی بیشترمیتوانست یک دوره بحران غیر قابل کنترل برای کشور ایجاد کند.
4-امکان چهارم همین بازی پیش امده است که البته نمونه ای ازحرفه ای شدن برنامه ریزان و بازیگران سیاسی است و یا باید انصاف داد که حداقل از مشاوران حرفه ای در طراحی ان استفاده شده است و اگر این برنامه مبتنی بر منابع ملی بوده باشد جای امیدواری برای اینده را باز میکند چرا که نشانه نوعی بلوغ حرفه ای در بازی شطرنج سیاسی است که فرصتهایی را برای گفتمانها و مذاکرات حرفه ای اینده در سطوح ملی وفراملی ایران ایجاد میکند .
سناریو اینگونه شکل میگیرد شورای نگهبان رد میکند و به صورت غیر رسمی و از مجاری غیر قانونی برای کم کردن اثر برگشت سیاست اعلام میشود لیدر جناح راست اقای حداد درخواست اماننامه را بصورت عمومی در جیب دارد شرفیاب میشود و با دست پر باز میگردد و دستور تعیین صلاحیت معین - والبته مهر علیزاده که تنها قربانی بی گناهی بیش نبوده است- بنا به مصالح کشورصادر میگردد. شورای نگهبان که منتظر است دستور را دریافت و عمل میکند و معین برگشته است اما دیگر معین سابق نیست و همه این وقایع با سرعت تمام قبل از اغاز و ایجاد اعتراضات و احتمالات بالا باید انجام میگرفت که انجام میگیرد.
نتیجه:
وساطت حداد چهره معقول ودارای درک منافع ملی از راست نمایش میدهد و نشان میدهد شعاری را که خاتمی میداد حداد در عمل پیاده میکند و دشمن و رقیب خود را مردانه به داخل گود رقابت میاورد.
جناح راست نشان میدهد که سعی در اصلاح و بازسازی جایگاه رهبری میکند وتلاش دارد که جایگاه ایشان را به بالاتر از سطح دعوای جناحی بکشاند و شاید تنها نکته مثبت این سیاست اگر جزو اهداف میتوانست باشد همین یک نکته بود اما در واقع خلاف انرا انجام میدهد و لذا انچه در وجدان عمومی حاصل امده جای بررسی دارد. لذا در اصل قدرت پشت پرده راست عاقل شده و تازه در مسیر تفاهم افتاده و ارج و قرب ان پیش رهبررا به چشم مردم میکشد ودر رقابت این باور عمومی را که اقای هاشمی تنها کسی است که میتواند چنین تعادلی ایجاد کند را کمرنگ میسازد.
ارایش سیاسی را به سمت ابهام بیشتر میبرد و در هوای مه الود و اب گل الود ماهی خود را در انتخابات پیشرو ودر عرصه های سیاسی اینده میگیرد.
سابقه انتخابات مجلس هفتم را از یادها میبرد ولقب راهیافتگان رابه نمایند گان ملت که به دنبال منافع ملی اند تبدیل میکند.
ادبیات چپ را نسبت به راست و مجلس اصلاح میکند و انها را در محضورات سیاسی و اخلاقی جهت ادامه ادبیات راهیافتگی و انتصاب قرار میدهد.
چپرو ترین کاندید ریاست جمهوری یعنی معین را تبدیل به نیروی سیاسی رهین منت و تردامن راست در هر موقعیت اینده میکند.
موضوع چالش احتمالی معین و چپ با حکم حکومتی را که تحت تاثیر جریان روشنفکر سکولار و بدور از موازین حرفه ای سیاسی بصورت پیش درامد برنامه دولت نواخته شده است را دچار پارادوکس بذات میکند.
موجب اغاز و تشدید اختلافات نظری و عملی درازدامنی در اردوی چپ میشود چیزی که در عمل میتواند حداقل موجب یک کانکازن نظری وگم گشدگی استراتزیک و همچنین انشقاق در جبهه مشارکت و حتی با احتمال کمتر در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و ریزش وسیع نیرودر اردوی اصلاحات گردد.
موجب تایید فرایند انجام شده در شورای نگهبان میشود
تایید رد صلاحیت بقیه سیاسیون و رجل سیاسی را به ارمغان میاورد.
از ایجاد اتحاد استرتزیک بین رد صلاحیت شدگان جلوگیری میکند.
ازنزدیکی و ائتلاف رسمی و غیر رسمی چپ و ملی مذهبی ها نه تنها جلوگیری کرده بلکه به جدایی و کینه دو طرفه دامن میزند ودر نهایت به همه فعالان اصلاحات نشان میدهد که به چپ درون حاکمیت نمیتوان اعتماد کرد و شکاف در اردوی مخالفان را قطعی میکند.
شکستن مشارکت بالای مردم و خاموش نگه داشتن ارای خاموش که اگر روشن شوند در صندوق مخالفین میریزند و ایجاد بالانس محاسبه شده در کل میزان ارا برای مدیریت خطر تکرارمجدد پدیده خاتمی را به راست هدیه میکند.
اما نکته اخری که نمیتوان در اینجا به ان اشاره ای نکرد و گذشت این است که با اینکه طراحی این سناریو با دقت و ظرافت طراحی شده است اما در اجرا به گونه ای ناشیانه اجرا گردیده است گویا تعمدی درباقی گذاشتن دم خروس بوده است والبته این موضوع معما را پیچیده تر میکند شاید دلیل این بوده است که طراحان درنهایت هدف دیگری ازاین بازی داشته اند و غیر مستقیم کسی را که امکان بردن انتخابات ریاست جمهوری را هم مبتنی بر نظر سنجی ها و هم مبتنی بر پیش بینی کارشناسان عالیرتبه سیاسی داخلی و خارجی قویا داراست و برای نیامدنش نیز هیچ حربه ای میسر نافتاد هدف گرفته اند و خواسته اند با یک تیر دو نشان زنند هم معین و اردوی اصلاحات را نمک گیر کنند و هم با افزایش کنترل شده سهم رای معین در اثر مسایل جاری و مظلومیت حاکی از رد صلاحیت از سبد مشترک با هاشمی در نهایت رای هاشمی را بشکنند و البته کاندید خود را که در روزهای نزدیک انتخابات به احتمال قوی یک نفر بیشتر نخواهد بود پیروز میدان رقابت سازند. البته اگر این گمانه درست باشد برای کنترل سقف سبد مشترک رای هاشمی ومعین و سهم هر کدام در ان در اینده نیز شاهد اقدامات دیگری خواهیم بود.

حال با همه اوصاف در مواجهه دکتر معین و ستاد ایشان و همچنین هواداران ایشان اشکال مختلفی قابل محاسبه است که جهت اختصار تنها به دو حالت واکنش با احتمال بیشتر ایشان بسنده میکنیم.
اگر معین این شرایط چدید را نپذیرد ودر انتخابات به عنوان کاندیدا فقط حضور نیابد نتیجه این خواهد شد که:
شکاف در اردوی اصلاح طلبان خواهد افتاد عده ای موافق تصمیم ایشان و عده ای مخالف ان خواهند بود و با عنایت به بزرگی تصمیم و تهدیدها و فرصت هایی که ایجاد خواهد کرد میزان اختلافات نیز بزرگ خواهد بود.
از طرف جناح راست معین و حامیان خروج از رقابت و عدم قبول حکم ارشادی به عنوان تندرووعمل سیاسی انها به عنوان مقابله با رهبری تبلیغ و تفسیر خواهد شد و انرا به سابقه شعار خروج از حاکمیت متصل کرده و احتمال شروع مقابله های تبلیغاتی امنیتی در اینده محتمل خواهد بود.
در ضمن این تصمیم موجب جدایی استراتزیک و قطعی مجمع روحانیون مبارز از مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خواهد بود چیزی که شرایط وقوع ان از قبل فراهم شده و امتیازهایی نیز برای مجمع روحانیون در کوتاه مدت میتواند داشته باشد اگر چه در درازمدت طومار انها را برخواهد چید.
خارج شدن رسمی و نهایی کارگزاران از بدنه اصلاحات نیز در همین زمان اتفاق خواهد افتاد.
با تحریک به تندروی بیشترازطرف جمعی از هواداران اگاه و نااکاه معین پرونده سازی های لازم برای اینده اتفاق خواهد افتاد.
انچه گفته شد کف احتمالاتی است که در صورت عدم قبول خاموش معین برای ادامه حضور میتواند محتمل باشد و الا اگر موضوع تحریم انتخابات از طرف شخص یا ستاد ایشان مطرح شود -که البته نخواهد شد -میتواند موجب اسیبهای جدی تری نه تنها برای اصلاحات که برای نظام و کشور فراهم بکند اما از انجا که غیر محتمل است به ان نمیپردازیم.
اما اگر معین این تایید مجدد صلاحیت را به عنوان یک هدیه شخصی یا گروهی یا مصلحتی بپذیرد و به حضور خود ادامه دهد چند گمانه احتمال وقوع خواهد داشت:
شکاف در اردوی اصلاحات به همان قوت قبلی و حتی شاید قویتر وجود خواهد داشت.
معین رهین منت سه شخص و مقام شفاعت کننده توصیه کننده و پذیرنده خواهد بود و البته این سند دولت مستعجلی خواهد بود که در همه حالت به استعجال امضا گردیده است و شرایط حکم تعذیرمعلق را برای او ایجاد خواهدکرد.
شعار اصلی اصلاحات 8 ساله گذشته که به عنوان شعار اینده نیز پشت سر معین اویزان است یعنی ایران برای همه ایرانیان با قبول این هبه سخاوتمندانه که به مماشات و چشم بستن به حقوق بقیه سیاسیون رد صلاحیت شده -که شامل ایرانیانند- ترجمه شده و اصالت خود را از دست خواهد داد و معین باید برای ان پرده اویزان فکری بکند.
جریان اصلاحات بدنه دانشجویی خود را از دست خواهد داد واز جمله بدنه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشگاهها بدنبال مرکزیت تندرو تحکیم از اصلاحات به صورت پیشرونده ای کنده خواهند شد که البته خود زمینه لازم جهت تا دیب دانشجویان مخالف در اینده را فراهم خواهد ساخت.

با قطعیت میتوان گفت که روشن شدن ارای خاموش نه تنها منتفی خواهد شد بلکه دامنه ان نیزفراختر خواهد گردید ودر نهایت کاهش سطح مشارکت مورد نظر راست ایجاد خواهد شد.
جدایی استراتزیک بین ملی مذهبی ها و مشارکت از سویی و ناامیدی جریان روشنفکری سکولار کشوراز برخورد قابل انتظار بین راست و چپ که زمینه را برای حضور انها میتوانست فراهم کند ارایش جدیدی از جامعه سیاسی را در اینده شکل خواهد داد.و غیره

راه برنرفت از بحران:
اما به نظر میرسد که راه سومی برای برونرفت از بحران وجود دارد و خروج را باید از نقطه خاکستری اغاز کرد اول اینکه با شناخت فرایند و اهداف بازی مورد تحلیل بازی معکوس انرا اغاز کرد انچه که اهداف مورد نظر بازی بوده است را به ضد ان تبدیل کرد و این تهدید را به فرصت جدیدی مبدل نمود.
اول انکه دامن خود را به این بازی تر نکرد و انرابه اختلافات سیاسی درون خود راست تقلیل داد. آقدام مقام رهبری را خیر خواهانه تلقی کرد و انها را که از جایگاه ایشان خرج میکنند را ملامت کرد.
انچه درروی میز عمل حاصل شده است این است که عده ای تا یید صلاحیت شده اند و عده ای رد صلاحیت گردیده اند به هر حال خود کاندیداها که تایید صلاحیت گردیده اند وظیفه قانونی یا اخلاقی در باره وضعیت احراز صلاحیت همه و بقیه کاندیداها را ندارند بلکه این وظیفه به عهده احزاب و سازمانهای سیاسی و یا حداقل شخصیت های سیاسی مستقل از انتخابات است لذا معین بایستی راه خود را بدون حتی نیم نگاهی به این بازی برود همانگونه که اگر دیگران نیز بودند همین کار را میکردند و البته حزب مشارکت یا سازمان یا بقیه جریانهای سیاسی با قوت میبایست دلایل رد صلاحیت دیگر کاندیداهای مرد و زن را جویا شوند و پیگیری کنند تا شعار همه ایران برای ایرانیان زنده بماند . وکالت سیاسیون رد صلاحیت شده به عهده احزاب است نه شخص معین که امدن یا نیامدنش را منوط به ان کند.
معین میتواند با انتخاب بعضی از رد صلاحیت شدگان به عنوان معاون دوم یا اعضای هئیت دولت شوک بزرگی به ترتیب دهندگان بازی بزند اگر چه اداره چنین بازی به مهارت فراوانی نیازمند است و همه جوانب وسود و زیان ان باید سنجیده شود اما باید گفت ادامه این شوک میتواند در یک دست حامیان خود او را نیز بگیرد و موجب اختلافات درونی دامنه داروانشقاق هایی شود و در دست دیگر کارگزاران را به راست نزدیک و یا پیوند دهد و چه بسا خوداقای هاشمی رابه واکنش حتی اگرغیر مستقیم -به خاطر شرایط انتخابات - وادارد واز طرف دیگرموجب واکنشهای تند حتی از قبیل تلاش در جهت لغو حکم ارشادی گردد به هر حال از طرف نگارنده اتخاذ چنین سیاستی از طرف دکتر معین با توجه به همه مسائل نظری و عملی قابل محاسبه حداقل در مورد چهره های شاخص دگراندیش توصیه نمیگردد به اضافه انکه احتمال وقوع میزان زیادی اتفاقات غیر قابل محاسبه چنین اقدامی را بسیار پر ریسک میکند.البته این موضوع در مورد غیر دگر اندیشان خصوصا در پستهای پایینتر نه اثر گزار است و نه اهمیت چندانی پیدا میکند.
باید به تدبیر منافع این بازی اغاز شده برای اغاز کننده را به حداقل و هزینه های معقول قابل کنترل انرا برای خود انها به حداکثر رساند ودر این مسیر منافع ملی منافع کلیت نظام و منافع کشورمرز هزینه است.
باید سطح سوالات را به شورای نگهبان که عامل اصلی موضوع است محدود کرد و تلاش لازم در جهت رفع نگرانی های رهبری را از نظر دور نداشت. تلاش بعدی در جهت ایجاد قوام داخلی و روشن کردن ارا خاموش خواهد بود به اضافه اینکه از فروپاشی جبهه اصلاح طلبان با حفظ ملی مذهبی ها در یک طرف و کارگزاران در طرف دیگر ممانعت به عمل اورد . نکته مهم حل کردن مشکلات حدفاصل با هاشمی رفسنجانی مبتنی بر درک درست از منابع و محدودیتهای اصلاحات و بلند مدت دیدن ان میباشد. کوتاه سخن انکه اگر به هر دلیلی معین نتواند بماند و یا احتمال برنده شدن راست به خاطر سبد مشترک رای معین و هاشمی قوت گیرد مذاکره با هاشمی و حمایت از هاشمی در مقابل راست و ماندن در دولت هاشمی بهترین گزینه خواهد بود - و البته این اقدام میبایست قبل از تصمیم فراکسیونی از راست برای عملی کردن این استراتزی که تحت شرایط خاصی میتواند انجام گیرد باشد که تجزیه و تحلیل ان خود بحث دقیقتری را خارج از این نوشتار میطلبد. - چرا که به زعم من چهل در صد سهم ازقدر مطلق قدرت دولت هاشمی کارامدتر از صد در صد سهم قدر مطلق قدرت از دولت معین برای اهداف اصلاحات در ایران خواهد بود. اگر چه دریافت بیشتر از بیست و پنج درصد سهم برای اصلاح طلبان در شرایط فعلی از دولت هاشمی مقداری دور از واقعیت رخ مینماید با این حال احتیاج به توضیح ندارد که موفقیت در چنین مذاکره و ائتلافی نیازمند داشتن و حاصل کردن شرایط خاصی است که به تدبیر و عقل واحتیاط فراهم میاید.

لطفا پیشنهادات خود را در مورد محتوی و شکل این وبنوشت برایم هدیه کنید .خصوصا راهنماییهای فنی شمادر جهت حرفه ای و جذابتر نمودن این سایت موجب امتتنان خواهد بود بازی سوم وراه سوم - حمید بهلولی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Google Scholar
Speakeasy Speed Test

Search Engine Optimization and Free Submission