Thursday, April 09, 2009

نظام تاراج در مدیریت: تحلیلی تئوریک در چرایی


مهندس میر حسین موسوی گفت: "من مخالف تعویض کامیونی مدیران در وزارتخانه ها هستم." نوشتار حاضر درصدد بررسی بعضی از علل وجودی این پدیده که در علم مدیریت بنام نظام تاراج[1] از ان یاد شده و در یک سیکل معیوب با ایجاد و اجرائ سیاستهای مخرب[2] قرار می گیرد میباشد.

وجود پدیده تاراج نشانه بی ثباتی و بالا بودن ضریب عدم قطعیت[3] شخصی بودن و اتوکراتیک بودن نظام مدیریت و غیر سیستمیک دیدن فرایند اجرای سیاست بدون امکان دریافت پس خوراند و ارزیابی نتایج است.

در چنین نظامی سیاستها ی معطوف به مواضع عدم مداخله[4] شناخته شده نیست و سیاستهای مداخله[5] در مرحله اجرا بدون داشتن امکان رد یابی و پایش[6] میتواند موجب اثرات مخرب گردد. در چنین سیستمهایی نوعا بعد از اغاز پیا ده سازی سیاست بدلیل عدم امکان ثبت و انالیز بازخورد ها و نتایج امکان اصلاح یاتوقف سیاست بسیار کم میباشد. به همین دلیل سیاستهای متخذه تابع قوانین همه یا هیچ بوده و از مدلهای مرحله ای _ افزایشی _ عقلانی[7] تبعیت نمیکنند
(Hill and Ham 1997)

یکی از دلایل مهم نظام تاراج که موجب به تاراج رفتن فرصت ها و منابع جامعه میگردد, از طرفی سیاسی دیدن همه سیستم های اداری و کارگزاران فنی و اجرایی در یک کشور و از طرف دیگر تلاش در سیاسی کردن انها است
Dunleavy and Hood 1994)

سالها است که در کشورهای پیش رفته بدلیل آثار شوم نظام تاراج سعی در کنترل این پدیده مخرب گردیده و راه کارهای عملی برای این منظور ارائه شده است.

در این راستا یکی از راهکارهای عملی توصیه شده جدا سازی و شفاف کردن موقعیت ها و پست های سیاسی[8] با موقعیت ها و پست های غیر سیاسی و تکنیکال ونوعا اجرایی است.

در یک نظام سیاسی دمکراتیک که احزاب و سیاستمداران با ارائه سیاست ها و برنامه های پیشنهادی خود و از طریق انتخاب شهروندان در کرسی قدرت و سیاستگزاری قرار میگیرند, به همراه اختیار[9] تنفیض شده از طرف مردم, دو عنصر دیگر یعنی انتقال مسئو لیت[10] - در قبال اعتماد رای دهندگان - و همچنین هندسه خطوط پاسخگویی[11] حیطه عمل و ابزارکنترل سیاستگزاران را مشخص مینماید. چنین کرسیهایی که محل نشستن اصحاب سیاست هستند میبایست با تغییر احزاب در قدرت راکبان خود را عوض نمایند و عوض شدن انها عین اخلاق سیاسی و چرخش قدرت بر مبنای مردمسالاری است و خلاف ان غیر اخلاقی و موجب انسداد سیاسی در جامعه میشود. بزبان دیگر وقتی یک حزب یا جریان سیاسی با ارائه مانیفست و پلت فورمها وبسته های سیاستی و برنامه خود مورد اعتماد مردم واقع شده وبا اخذ اکثریت ارائ به قدرت میرسد و یا ترکیبی از ا حزاب با ارائه سیاستهای ترکیبی در یک ائتلاف قبل از انتخابات به قدرت میرسند در جهت حفظ و صیانت از ارائ و اعتماد مردم و همچنین حفظ ارتباط منطقی بین سه عنصر مسئولیت, اختیار و پاسخگویی و برای پیاده سازی سیاست های اعلام شده راهی جز سپردن کرسیهای سیاسی به اعضا و معتقدان به سیاست های حزب در یک نظام دمکراتیک نخواهند داشت. زمانی که بنا بر عدم کسب اکتریت ارائ در یک نظام پارلمانی دو یا چند حزب ناچار به ائتلاف در مرحله بعد از انتخابات گردند نیز این اصول همچنان پابر جااست و مردم میبایست بدانند که در قبال رای و اعتماد انها چه کسی و یا چه حزب و گروهی و به چه میزان پاسخگو است. با این توضیح باید اضافه کنم که اگر چه ائتلاف حزبی نشانه ای از جامعه اجماعی[12] وتوسعه یافتگی سیاسی محسوب میشود لاکن شعار دولت فراجناحی شعاری غیر دمکراتیک و مخرب است که در بین سه عنصر فوق الذکر جدایی افکنده و موجب غیر شفاف بودن خطوط پاسخگویی میشود. خلاصه اینکه پست های سیاسی پست هایی هستند که میبایست با عوض شدن جایگاه احزاب در قدرت راکبان خود را عوض نمایند. پست های موجود در کابینه دولت پست های سیاسی محسوب شده و اعضای کابینه دولت قطعا شامل چنین شرایطی میباشند. ایجاد هر گونه ناهمگونی سیاسی در کابینه که منجر به ناهمگونی سیاستی در دولت گردد برخلاف اخلاق امانت داری رای مردم به سیاست ها وبرنامه های ارائه شده در هنگام انتخابات است. تکثر در رقابت برای تشکیل دولت و کسب قدرت است که معنی دمکراتیک دارد نه ایجاد تکثر و ملقمه ای از سیاستهای ناهمگون برگرفته از ایدولوزی های سیاسی متفاوت و گاها متضاد درداخل یک دولت. دولت میباید وفادار به رای اکثریت باشد اگر چه دولت اکثریت حافظ حقوق اقلیت نیز در مفهوم دمکراسی تعاملی[13] خواهد بود. رئیس دولت نمیتواند در قبال عملکرد تک تک اعضای کابینه به بهانه اینکه اختیار انتخاب به هر دلیلی در دست او نبوده است از خود سلب مسئولیت نماید و در مقابل مجلس و مراجع ذیصلاح قانونا و اخلاقا پاسخگو خواهد بود و حزب یا جریان سیاسی حاکم نیز مسئولیت و پاسخگویی موازی در مقابل مردم و افکار عمومی را خواهد داشت. اگرچه احزاب میتوانند با هر ائتلافی خود را درمعرض رای مردم قرار دهند ولی بعد از انتخابات ائتلاف فقط بر مبنای میزان و وزن رای مردم است که میتواند بین احزاب برای کسب پست های سیاسی و تشکیل دولت و با سهم و مکانیسم مشخص پاسخگویی شکل بگیرد.

در مقابل پست های تکنیکال یا خدمتگزاران مدنی[14] واقع میگردند که میبایست نوعا غیر سیاسی بوده و در جهت حفظ تجربیات سازمانی از امکان ثبات بالایی در هنگام تعویض دولت ها برخوردار باشند. بزبان دیگر راکبان این پست های غیر سیاسی با تغییر دولت ها و سیاست ها نمیبایست تغییر کنند چرا که انها سیاستگزار نبوده و بیشتر عوامل اجرایی سیاست های ابلاغ شده به نظام اجرایی محسوب میگردند. قسمتی از پست های مدیریت ارشد در وزارتخانه ها , و سازمانهای فنی و حجم انبوهی از پست های مدیریت میانی در اکثر وزارتخانه ها و تقریبا همه پست های کارشناسی در سازمانهای دولتی شامل این منطق و قاعده میباشند [15]. طبیعی است که شرایط احراز چنین پست هایی معطوف به توانمندیهای شخصی در داشتن ترکیبهای متفاوت از مهارتهای ادراکی وبرنامه ریزی تا اجرایی بوده و نحوه انتخاب انها میبایست از طریق مسیر انتخاب طبیعی[16] در فرصتهای برابر یعنی انجام فراخوان عمومی و ازمون و مصاحبه و امثالهم در تطبیق با نیازها و اهداف سازمان باشد. دلایل تعویض یا برکناری این افراد در این پست ها نیز شامل دلایل تکنیکال از جمله اثبات ناتوانی یا عدم انجام مسئولیت های محوله یا تخلفات سازمانی در مرجع ذی صلاح مستقل از سازمان مربوطه میبایست صورت گیرد. هرگونه دستکاری خارج از این اصول موجب افزایش عدم قطعیت عدم ثبات عدم امنیت و شروع نظام تاراج مدیریتی میگردد.

نظام تاراج اگرچه بدلیل عدم شفاف سازی منطقی حیطه پست های سیاسی و کارشناسی در سالهای قبل و بعد از انقلاب کم و بیش رواج داشته و لطمات جبران ناپذیری به بدنه کارشناسی کشور وارد نموده است لاکن رشد چشمگیر این پدیده در سالهای گذشته صورت مخرب وسرطانی و کاتاستروفیک بخود گرفته و با سیاسی دیدن و تلاش در جهت سیاسی کردن همه موقعیت ها و پست های مدیریتی و برنامه ریزی و کارشناسی موجب اغاز تلاشی نظام سیاستگزاری و اجرایی کشور گردیده تا انجا که در یک اقدام بهت اور بجای اصلاح نقاط ضعف و کمبودها موجب فروپاشی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و نفی صد سال سابقه برنامه ریزی توسعه ملی و سه دهه تجربه مدیریت بعد از انقلاب اسلامی گردیده است.

دولت اینده نه تنها بار ترمیم این ناهنجاری های ساختاری را به عهده خواهد داشت بلکه مسئولیت ایجاد عزم ملی و کسب حمایت مراجع سیاستگزار در حاکمیت برای برداشتن قدمهایی جدی در درمان این عارضه توسعه نیافتگی و توقف ماشین خرد کننده تاراج در نظام مدیریت کشور را خواهد داشت.





Dunleavy, P. and C. Hood (1994). "From old public administration to new public management." Public Money and Management 14: 9-16.
Hill, M. and C. Ham (1997). The policy process in the modern state. London ; New York, Prentice Hall/Harvester Wheatsheaf.


[1] Spoils system
[2] Catastrophic policies
[3] Uncertainty
[4] Inaction policies
[5] Interactional policies
[6] Monitoring
[7] Gradual-Incremental-Rational
[8] Political posts
[9] Authority
[10] Responsibility
[11] Accountability lines
[12] Consensus society
[13] Deliberative democracy
[14] Civil servants
[15] این نوشتار در صدد بحث و بررسی اکادمیک در موضوع تفاوتهای مابین رویکرد های مدیریت سنت وبری و مدیریت دولتی نوین و پارادایم سیاستگزاری عمومی در موضوع مورد بحث نبوده و سعی شده است این نوشتار شیوه غیر اکادمیک و با زبان نیمه تخصصی جهت استفاده کاربران علاقمند در محیط وب نوشته شود.
[16] Natural selection mechanism

لطفا پیشنهادات خود را در مورد محتوی و شکل این وبنوشت برایم هدیه کنید .خصوصا راهنماییهای فنی شمادر جهت حرفه ای و جذابتر نمودن این سایت موجب امتتنان خواهد بود نظام تاراج در مدیریت: تحلیلی تئوریک در چرایی

Monday, April 06, 2009

باراک اوباما روز جمعه در استراسبورگ برای مردم زیادی که در یک استادیوم برای دیدار او جمع شده بودند ایرادسخنرانی داشت و به سوالات انها پاسخ میداد. در حین سخنرانی گفت: ما فکر میکنیم که بین امنیت ما و ارزشهای ما تضادی وجود ندارد و با اشاره به ایجاد زندان گوانتانامو توسط دولت بوش تاکید کرد که برای رسیدن به امنیت نمیتوانیم ارزشهای خود را فدا کنیم. و موکدا تاکید کرد که ما با خفظ ارزشها میتوانیم به امنیت برسیم .
سیاستی که اوباما پیگیر ان است و این سخنان گواه صادقی بر ان میتواند باشد اگر برای اینده دنیا مفید باشد برای ایران معنی دیکری میتواند داشته باشد. اوباما به وضوح در پی بازسازی وجه مخدوش شده امریکا در بین افکار عمومی جهان است و با شیوه مدیریت سیاسی بسیار حساب شده و مدبرانه ای که از اغاز کمپین انتخابات ریاست جمهوری در امریکا تا به امروز داشته است در این کار بی توفیق نخواهد بود. نیل به این هدف که در یکسال اینده میتواند مخقق شود اغاز ایجاد فشار سیاسی فرهنگی اجتماعی اقتصادی بسیار بزرگی بر روی کشور ها و گروههایی خواهد بود که در افکار عمومی جهان مخل بی منطق نظم جهانی تلقی شوند. سخن در باره حق یا نا حق بودن این اتفاق نیست بلکه موضوع پیش بینی روند در حال شکل گیری و هشدار نسبت به خطر بالقوه ان است. انچه مسلم است با رویکرد دولت فعلی در ایران بازنده این بازی از الان معلوم است مگر انکه ملت و بزرگان قوم چاره ای باندیشند و شروع به اصلاحاتی واقعی از درون کنند تا امکان تعامل بهتر با جهان خارج و افکار عمومی جهان برای حفظ منافع ملی ایران و حضور در معادله جهان جدید با گفتمانی منطقی و اصلاح طلبانه که اثر بخش نیز خواهد بود فراهم گردد
.

لطفا پیشنهادات خود را در مورد محتوی و شکل این وبنوشت برایم هدیه کنید .خصوصا راهنماییهای فنی شمادر جهت حرفه ای و جذابتر نمودن این سایت موجب امتتنان خواهد بود

Friday, April 03, 2009

پنجره سیاست بسوی عدالت


در مسیر حیات تاریخی جوامع بنا بر تاثیر عوامل و متغیر های فراوان اجتماعی, سیاسی و اقتصادی پنجره های فرصتی باز میشوند که در دیسیپلین سیاستگزاری عمومی[1] به پنجره سیاست[2] معروفند. پنجره سیاست پنجره فرصتی است که امکان عملی کردن سیاست را به دولت و جامعه میدهد و البته باز و بسته شدن ان خود تابع قوانین و اصولی است که شناخت ان قدم اول درمسیر درست استفاده از فرصت ها است. جان کینگدان [3] در توضیح این اصول ناکید بر سرعت استفاده از پنجره دارد چرا که در صورت عدم استفاده بسته شدن پنجره سیاست را حتمی میداند[4]. و موکدا بر اینکه هیچ پنجره ای بی دلیل باز نمیشود و نیز باز نمیماند تاکید میکند . بنا بر نظر پیتر جان[5] عواملی که باعث باز شدن پنجره فرصت میشوند گاه قابل پیش بینی نیستند یا امکان پیش بینی انها فراهم نمیشود مانند حوادث طبیعی یا اجتماعی و سیاسی و گاه چون سیر منحنی های سیاست و ترندهای اجتماعی عواملی قابل پیش بینی اند. به هر حال انچه مهم است دانستن این نکته است که در هنگامی که پنجره سیاست باز میشود میبایست سیاست مهندسی شده ای در سوپ سیاست یعنی در مخزن سیاستهای بالقوه حضور داشته و اماده گذار به دستور کار باشد. اگر جز این باشد معمولا یکی ازچند حالت محتمل ذیل میتواند اتفاق بافتد

.
الف) در فقدان سیاست اماده و مناسب پنجره سیاست بسته میشود و فرصت از دست میرود.
ب)در مهلت کوتاهی که پنجره سیاست باز است سیاست دیگری که برای منظور و هدف دیگری در سوپ سیاست قرار گرفته بوده است و برای هدف جاری مناسب نمیباشد وارد دستور کار میشود.
ج) یک سیاست تعجیلی و فی البداهه که اثار و تبعات ان ناشناخته است ساخته شده و به دستور کار وارد میشود.

معمولا ترکیب های مختلف از گزینه های بالا میتواند تابلو انتخابهای سیاستگزاری در ایران معاصر را ترسیم کند. نتیجه حاصل میتواند عدم استفاده یا استفاده غلط یا تعلل در استفاده از پنجره فرصتهایی که گاه تحت تاثیر تقاطع یا تداخل عوامل و متغیر های مختلف بازمی شوندباشد. چه بسیارچنین پنجره فرصت هایی قبل از انکه سیاستمداران توانمندی استفاده از انها را ایجاد کرده باشند یا لمکان استفاده از انها را پیدا نمایند بسته می شوند و شاید دیگر هیچگاه گشوده نگردند.

در سالهای اول انقلاب بنا به دخالت مجموعه ای ازعوامل پیچیده از جمله بهم خوردن سازو کار و هاراکی قبلی قدرت و تعمیق گرایشات ناسیونالیستی- اگالیتاریانیستی در بین نخبگان و گسترش اموزه های قدسی-معنوی- انسانی در حوزه عمومی چنین پنجره های سیاستی یسرعت برای بسیاری از حوزه های توسعه ملی و خصوصا عدالت اجتماعی در ایران گشوده شدند. برای بعضی از حوزه های اجتماعی – تکنیکی که خواسته و نخواسته محل تجمع افراد صاحب صلاحیت و باهوش و علاقمندی شده بود که با درایت توانسته بودند سیاست درستی را فرموله کنند یا حتی سیاست موروثی قابل قبولی– که در نظام سیاسی سابق پنجره فرصت برای ورود پیدا نکرده بوده است- را از سیستم ایمنی انقلاب بگذرانند و در سوپ سیاست قرار دهند این فرصتها کارساز شد.


طراحی و اجرای نظام بهداشتی درمانی روستایی ایران در چنین فضایی و درزمان دولت میر حسین موسوی که نگاه و گفتمان غالب ان گفتمان اگالیتاریانیستی با هدف بسط عدالت اجتماعی بود امکان پیاده سازی و موفقیت یافت و در نتیجه با توجه به تابلو جمعیتی عصری کشور که دو سوم انرا جمعیت روستایی تشکیل میداد با ارتقای سریع شاخصهای بهداشتی قسمت بزرگی از اهداف اولیه بهداشتی کشور به نتیجه رسید و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از پیشگامان ارائه خدمات اولیه بهداشتی [6] در جهان مطرح گردید و البته از این گذر مشروعیت کارامدی[7] نظام سیاسی تازه تاسیس اسلامی فزونی یافت. با اتمام زمان دولت موسوی این پنجره فرصت نیز با همان سرعتی که باز شده بود بسته شد و نظام ارائه خدمات اولیه سلامتی نیز در همان حالت کودکی و روستایی خود باقی ماند و تقریبا نه تنها هیچگاه نتوانست بصورت سیستماتیک و برنامه ریزی شده به اهداف مرحله بعدی که گسترش در حوزه های شهری بود نایل شود بلکه امکان سازگاری خود با تغییرات محیط روستا را هم از دست داد. با رسیدن فضای تعدیل اقتصادی پنجره فرصت برای پزشکی بیمارستانی ارتودوکس با رویکرد ایجاد خدمات درمانی پیشرفته[8] باز شد و تمامی توجهات سیاستگزاران به جای بسط عدالت در سلامت به رشد خدمات بیمارستانی وخودمختار کردن بیمارستانها برمبنای ساز و کار بازار و وارد کردن تکنولوزیهای گران قیمت معطوف گردید.این تغییر رویه اگر چه در کوتاه مدت نتایج مفیدی در حوزه درمان داشت لاکن بخاطر دلایل متعددی که- بحث ان موجود لاکن ارائه ان از حوصله این نوشتار بیرون است- در عالم واقع و در بلند مدت نتیجه ای جزخودمختاری و تسلط پزشکان سهام داردر بخش خصوصی بر سیاستگزاری و مدیریت حوزه سلامت نداشت و نتیجه چه خوب و چه بد ان شد که الان هست.

یکی دیگر از مثالهایی که میتواند اهمیت استفاده از پنجره فرصت یا پنجره سیاست را نشان دهد موقعیت ایران در بعد از بازپس گیری خرمشهراز متجاوزین درجنگ ایران و عراق بود. چدا از مباحث ارزشی و کارشناسی پیرامون موضوع تاکید این مثال تنها معطوف به پنجره فرصتی است که بازپس گیری خرمشهر برای نظام سیاسی ایران ایجاد کرد. نحوه مواجهه با این پنچره سیاست / فرصت توسط سیاستمداران و فرماندهان صاحب رای بود که منجر به دست اوردها و پیامدهای بعدی گردید.

پنجره فرصت دیگری که بالقوه میتوانست دست اوردهای زیادی را برای نظام سیاسی ایران در حوزه توسعه ملی وروابط بین الملل ایجاد کند ریاست جمهوری اقای خاتمی بود ولی وقتی این پنجره باز شد اصلاح طلبان که امکان چنین پیروزی را حداقل در چنان مدت کوتاهی متصور نمیدیدند در شوک پیروزی فرو رفته بودند و در عالم تئوری و عمل سیاست های پخته مهندسی شده ای برای عبور از این پنجره سیاست وجود نداشت . انچه در طی ماههای بعد قابلیت ارائه یافت تنها پیش-سیاستهای اولیه اندکی در حوزه روابط بین الملل بود که نه نتیجه کار کارشناسی تیم روابط بین الملل ریئس جمهورمحسوب میگردید و نه نتیجه و حاصل کار کارشناسی حزبی که بصورت پلت فورم اماده شده باشد.
[9] بلکه انچه موجود بود در واقع مجموعه ای ازمفاهیم فاخرو ارزشمندی بود که توسط گفتمان شخصی خود اقای خاتمی تحت عنوان گفتگوی تمدنها و حاشیه های پیرامون ان در حال ایجادبود. شاید تنها پیش سیاست هایی که در زمان انتخاب اقای خاتمی در دست زعمای اصلاح طلب موجود بودکه قابلیت ورود به فرایند سیاست گزاری رامیتوانست داشته باشد نتایج حاصل از مطالعات در مرکز مطالعات استراتزیک ریاست جمهوری در دوره اقای هاشمی بود. ولی متاسفانه هر دو دسته از این مفاهیم یا در چرخه انتخاب غیرطبیعی سیاستگزاری رسمی تحت تاثیر متغیر های غیر رسمی از گردونه انتخاب سیاست خارج شدند یا موقعی شکل سیاست بخودگرفتند که از پنجره فرصت خاتمی بدلایل داخل و خارج گفتمانی جز سایه ای کمرنگ چیزی باقی نمانده بود و لذا سیاست هایی هم اگر حاصل امد اکثرا امکان حضور در دستور کارو اجرایی شدن را نیافتند[10].

با این اشاره کوتاه باید نتیچه گرفت که از طرفی سیاستمداران , سیاستگزاران و مدیران ارشد کشور نیازمند شناخت ماهیت و مکانیزم کارپنجره سیاست و متغیرهای موثر در انند .عوامل و متغیر های متعددی که از منشا زمینه ای متفاوت سیاسی, اجتماعی, اقتصادی ,علمی ,فرهنگی , نظامی و بین الملل نشات میگیرند میتوانند در باز شدن و بسته شدن پنجره سیاست نقشی به فراخور بازی کنند. از طرف دیگر کشور نیازمند داشتن احزاب و نهاد های مدنی واقعی با ایدئولوزی های سیاسی شفاف و اعلام شده است تا امکان تعمیق در مفاهیم کشور داری و تجربه عملی سیاست سازی برای مردم و سیاستگزاری برای نخبگان فراهم گردد و مانیفست ها و پلت فور مها و سیاست های قابل فهم با قابلیت عملی شدن و ارزیابی شدن درسوپ سیاست و در برابر رای مردم گذاشته شود تا در صورت پیروزی پیش - سیاست های اماده ای برای ورود به مراحل نهادی فرایند سیاستگزاری و عبور به موقع از پنجره فرصت فراهم گردد.

امدن امروز میرحسین موسوی میتواند پنجره فرصت جدیدی باشد برای عبور سیاستهای مدبرانه ای که ارتقای عدالت و انتظام حقوق شهروندی را توامان با ایجاد بستری از امید و اعتماد ملی هدف گرفته باشد. مانیفست زیست مسلمانی ایشان میتواند سند بالا دست - اگر چه اولیه ای - برای بیدار کردن همت ملی درساختن پلات فورمهای توسعه ای در کشور باشد که اولین اثر ان کاهش ضریب بی ثباتی پنهان در فرایند توسعه کشور است. امدن میرحسین فرصتی است در ایجاد دولتی که اگر چه انتظار میرود همه منابع را در ریشه کنی فقر اقتصادی بسیج کند لاکن امید میرود تا تعریف فقر را تنها در فقر اقتصادی خلاصه نکند بلکه ریشه کنی فقر عدالت , فقر حقوق, فقر ازادی, فقر دانایی و فقر فرهنگی را که موجب محرومیت اجتماعی
[11] انسانها میگردد[12] را نیز در زمره ریشه کنی فقر بداند و بشناسد و از طرف دیگر حیطه ازادی را نیزدردایره ازادی بیان خلاصه نبیند که ازادی شهروندان در دسترسی به عدالت [13]و صدا[14] و فرصتهای برابر[15] را نیز پاس بدارد و در راه نجات کشور ازبیعدالتی و بسط ازادیهای مشروع فردی- اجتماعی و ملی به مردی و اخلاق بکوشد.

نکته جالب انکه مطالعات اخیر در حوزه برنامه ریزی توسعه سیاستگزاران و دولتها را از تکیه صرف بر شاخصهای اقتصادی سنتی و تک بعدی چون میانگین ها و متوسط نرخ درامد سرانه بر حسب درامد ناخالص ملی در سیاستگزاری توسعه برحذر میدارد و در قدم اول وارد کردن سیاستهای ضد تبعیض و محرومیت زدایی و بهره وری از منابع را لازم دانسته و در نهایت اثر مولفه های اجتماعی فرهنگی و سیاسی از جمله مشارکت بهتر و وسیعتر مردم در حیات سیاسی کشور و داشتن دولتی کارامد و انسانی را در سرنوشت برنامه های توسعه غیر قابل چشم پوشی میداند
[16]. رویکرد ا خیر سازمانهای بین المللی - که اغلب با فاصله زمانی رویکرد کارشناسان ملی برنامه ریزی در کشورهای فقیر را شکل میدهد - در توجه و تاکید براثر متغیر های تعیین کننده اجتماعی[17] در توسعه سلامت , اموزش ورفاه اجتماعی در همین راستا قابل ارزیابی است.


در پایان اجازه میخواهم تاکید کنم که امروزانتخاب موسوی به عنوان رئیس جمهور میتواند پنجره فرصتی را در مقابل چشمان نخبگان و مردم وحتی دنیای منتظر بگشاید که اگر این فرصت خوب درک و برنامه ریزی و مدیریت شود میتواند همزمان موجب گشوده شدن فرصتهایی بی بدیل در حوزه روابط بین الملل به روی ایران باشد. ریاست جمهوری میر حسین موسوی با بخدمت گرفتن تجربه سترگ سی ساله گذشته مدیریت کشوربه همراه همه کامکاری ها و ناکامی های ان و با تکیه بر خرد جمعی میتواند یکبار دیگرقسمتی ازپنجره فرصت بزرگی را که انقلاب به هزینه زیاد , و با ایجاد نوعی مکانیسم نقطه گذاری تعادل قبلی
[18] , توانسته بود باز کند را مجددا باز نماید و نقش عنصر"عقل و تدبیر و جامع نگری و کفایت " رادر حوزه مدیریت عمومی کشورپر رنگترنماید البته اگر بتواند از دامهای فرا راه که نتیجه فقر و فساد و رانت و بی عدالتی و تضاد نامتوازن از طرفی و صف وانتظارات گروههای فشار و منافع قدیم و جدید از طرف دیگر است بدرایت و بدون تعارفات معمول گرفتار کننده بگذرد. البته کار سختی است که انجام ان نیازمند داشتن فلسفه سیاسی شفاف و معقول و برنامه ای علمی و عملی برای حوزه های توسعه ای کشور و دروازه هایی گشوده به روی همه احاد ملت است. امروز ایران نیازمند دولت اشتی ملی است با سیاست هایی که قوام از اعتدال و دانش یافته و با پرهیز از خودی و غیرخودی دیدن قاطبه ملت[19] موجب ایجاد مشارکت اجتماعی اثر بخش و وسیع در ابعاد ملی از جمله مشارکت نخبگان درسیاستگزاری و هدایت توسعه کشور با نهادینه کردن یک سیستم اجماع[20] گردد.

اگر چه ظرفیت ایجادچنین دولتی بدوش همه ملت خواهد بود اما پاسخگویی ان با سیاستمدارانی خواهد بود که با ایجاد موازنه مناسب بین مسئولیت- اختیار و پاسخگویی سبد اعتماد و رای ملت را بدوش خواهند کشید. برای ایجاد چنین دولتی عزم ملی لازم است و برای ایجاد چنین عزمی میبایست به ایجاد و افزایش اعتماد ملی
[21] همت گماشت و مردم را از روزهای اول در تدبیر و مدیریت انتخابات و دولت بصورت خودجوش ولی سازماندهی شده مشارکت داد تا بتوان قدم در راه ایجاد نوعی حاکمیت مشارکتی[22] که با حکومت عوامانه عوامگرایانه پوپولیستی تفاوت ماهوی دارد گذاشت .در این راستا می بایست استراتزی های تغییر قدم به قدم رابا تفهیم افکار عمومی و گروههای مرجع در راستای ایجاد اجماع بیشتر و تضاد کمتربکار بست و به این نکته کلیدی توجه کرد که یافتن نقطه ارتباط دینامیک سنت و تغییر از اولویت اساسی در سیاست گزاری تحول و توسعه قرار دارد و اگر چه " اقدام در ایجاد تحول و تغییربدون توجه به سنت های رایج و احساسات و رفتار مردم میتواند منجر به شکست گردد ولی باید به این نکته دقت کرد که سازگاری تمام عیار با محیط نیز به معنی انصراف از ایجاد تحول و دگرگونی است[23]. و البته این نکته باریکی است که دقت در تلفیق عاقلانه و عالمانه و متعهدانه اصول زیست مسلمانی با پرنسیب های زندگی در جهان حاضر راگریز ناپذیر میکند و گرنه شرایط اویزان امروز جامعه ما که پای در سنتها و سردر تجدد دارد ادامه خواهد داشت و زمان حیاتی لازم برای توسعه درنوسان پاندولی بین پاره فرهنگهای سنت و تجدد در کشور پیش از پیش از دست خواهد رفت. در پایان امیدوارم که امدن موسوی فرصت باز کردن پنجره ای را بدهد که حاصل ان ارائه سیاستهایی برمبنای عقل و تدبیر و شواهد و در راستای حفظ و ارتقائ منافع ملی مردم ایران و توسعه ایران عزیز باشد.


References

Baldock, J., N. P. Manning, et al. (2007). Social policy. Oxford, Oxford University Press.
Caiden, N. and A. B. Wildavsky (1980). Planning and budgeting in poor countries. New York, Transaction Publishers,U.S.;.
John, P. (2000). Analysing public policy. London, Continuum.
Kingdon, J. W. (2003). Agendas, alternatives, and public policies. New York ; London, Longman.
Wildavsky, A. B. and N. Caiden (2001). The new politics of the budgetary process. New York, London, Addison Wesley/Longman.


[1] Public Policy
[2] Policy Window
[3] Kingdon 2003
[4] ‘the policy window is open for only a while, and then it closes’ (p.94). ...the windows often close as rapidly as they open’ (p.174).
[5]John 2000)
[6] Primary health care (PHC)
[7] Functional legitimacy
[8] Excellent medicine
[9]اصولا هیچ گاه در ایران احزاب و گروههای سیاسی دارای پلت فورم برای کشور داری و اداره و توسعه کشور نبوده اند و متاسفانه هنوز هم این ضعف ملی جبران نشده یا فضای جبران ان ایجاد نشده است.
[10] مراجعه به اسیب شناسی جریان اصلاحات: سرمایه اجتماعی و تضاد غیر متوازن –از اینجانب- روزنامه شرق تاریخ1384. 05 .06
[11]Social exclusion
[12] Baldock, Manning et al. 2007
[13] Social justice
[14] Voice ability
[15] Equal opportunity
[16] Caiden and Wildavsky 1980; Wildavsky and Caiden 2001
[17] Social determinants
[18] Punctuated Equilibrium
[19] Dividing the society
[20] Consensus system
[21] Trust building
[22] Participatory governance
[23] Caiden and Wildavsky 1980, p. 25

لطفا پیشنهادات خود را در مورد محتوی و شکل این وبنوشت برایم هدیه کنید .خصوصا راهنماییهای فنی شمادر جهت حرفه ای و جذابتر نمودن این سایت موجب امتتنان خواهد بود پنجره سیاست بسوی عدالت
Google Scholar
Speakeasy Speed Test

Search Engine Optimization and Free Submission